اصلاح رنگ و نور
گرید رنگ یک فرآیند پسا تولیدی متداول در صنعت ساخت فیلم و سریال است که با تغییر ظاهر تصویر برای نمایش در محیطها و دستگاههای مختلف انجام میشود. ویژگیهای مختلفی از تصویر مانند تضاد، رنگ، اشباع، جزئیات، سطح سیاه و سفید و تعادل سفیدی قابل تنظیم مجدد و ویرایش هستند. گرید رنگ یا اصلاح رنگ اغلب به عنوان اصطلاحاتی برای این فرآیند استفاده میشوند و میتواند شامل ایجاد اثرات هنری رنگی از طریق ترکیب خلاقانه و ترکیب ماسکهای لایه های مختلف تصویر منبع باشد. گرید رنگ در حال حاضر به طور کلی بصورت دیجیتال در محیط کنترل شدهای مانند یک اتاق رنگ انجام میشود ومعمولاً در یک محیط تاریک انجام میشود.
در گذشته این فرآیند که بر روی نگاتیو با استفاده از فیلمهای حساس به نور انجام می شد، تنظیم رنگ نام داشت که در یک لابراتوار در هنگام چاپ انجام میشد. در این فرآیند، با تغییر شدت نور و رنگ مورد استفاده شده با انتقال روی تصویر و تصویر گرفتن دوباره از همان نگاتیو، تنظیم رنگ انجام میشد.
از آنجا که با استفاده از این فرآیند کالریست قادر به مشاهده فوری نتیجه تغییرات خود نبود، استفاده از یک تجزیهگر رنگ Hazeltine برای مشاهده همزمان این تغییرات رایج بود. در دهه 2000 با افزایش فناوری دیجیتال، گرید رنگ در فیلمهای سراسر جهان رایجتر شد.
تنظیم رنگ
تنظیم رنگ در بازتولید عناصر فیلم استفاده می شود. "درجه بندی رنگ" در اصل یک اصطلاح آزمایشگاهی برای فرآیند تغییر ظاهر رنگ در بازتولید فیلم هنگام رفتن به لابراتوار جهت چاپ در زنجیره بازتولید فیلم بود. در اواخر دهه 2010، این تکنیک یعنی درجهبندی فیلم به تنظیم رنگ معروف شد و همچنان شامل تغییر مدت زمان نوردهی از طریق فیلترهای مختلف در طول فرآیند توسعه فیلم بود. تنظیم رنگ در نقاط چاپگر مشخص می شود که نشان دهنده تنظیمات از پیش تعیین شده در چاپگر تماس لابراتوار است که در آن 7 تا 12 نقطه چاپگر نشان دهنده یک استاپ نور است. تعداد نقاط در هر استاپ بر اساس نگاتیو و از تنظیم های مختلف در لابراتوار فیلم متفاوت بود.
در تولید فیلم، کارگردان و فیلمبردار با «کالریست لابراتوار»فیلم را تماشا میکنند و نظرات تیم را یادداشتبرداری میکند. بعد از جلسه، کالریست به لابراتوار برگردد و نگاتیو فیلم را روی دستگاه (Hazeltine) که دارای فیلترهای پیشنمایش با نور پسزمینه کنترلشده است، قرار میدهد و تنظیمات دقیق هر نقطه چاپگر را برای هر صحنه انتخاب میکند. سپس این تنظیمات بر روی یک نوار کاغذی، پانچ شده و به چاپگر پرسرعت وارد میشود که در آنجا نگاتیو از طریق نور پسزمینه به یک استوک چاپی در معرض دید قرار میگیرد. تنظیمات فیلتر را در همان لحظه تغییر می دهد تا با چراغ های چاپگر که روی نوار کاغذی بودند مطابقت داشته باشد. برای کارهای پیچیده مانند نماهایی که جلوههای بصری دارند، گاهی اوقات « گوههایی » که از ترکیب فیلترها عبور میکنند پردازش میشوند تا به انتخاب درجهبندی صحیح کمک کنند.
این فرآیند در هر جایی که متریال فیلم بازتولید می شوند استفاده می شود.
تله سین
با ظهور تلویزیون، پخشکنندگان به سرعت متوجه محدودیتهای پخش زنده تلویزیونی شدند و به پخش فیلمهای بلند از نسخههای چاپی مستقیماً از تلویزیون روی آوردند. این قبل از سال 1956 بود که آمپکس اولین ضبط کننده نوار ویدئویی چهارگانه (VTR) VRX-1000 را معرفی کند. همچنین میتوان برنامههای تلویزیونی زنده را برای فیلمبرداری ضبط کرد و با فیلمبرداری از یک مانیتور ویدیویی در زمانهای مختلف در مناطق زمانی مختلف پخش شد. قلب این سیستم کینسکوپ بود، دستگاهی برای ضبط پخش تلویزیونی روی فیلم.
سخت افزار اولیه تله سین " زنجیره فیلم " برای پخش از روی یک فیلم بود که از یک پروژکتور فیلم متصل به دوربین فیلمبرداری ویدیویی استفاده می کرد. همانطور که توسط جی هولبن در مجله آمریکایی سینماتوگراف توضیح داده شده است، "تله سین زمانی به یک ابزار پس از تولید تبدیل شد که توانایی انجام تصحیح رنگ در یک سیگنال ویدئویی به آن اضافه شد."
رنگ آمیزی تله سین چگونه کار می کند
در یک سیستم لوله پرتو کاتدی (CRT)، یک پرتو الکترونی بر روی یک پوشش پوشیده از فسفر پخش میشود و نقطهای از نور به اندازه یک پیکسل تولید میکند. این پرتو سپس در یک قاب فیلم از چپ به راست اسکن می شود و اطلاعات قاب "عمودی" را می گیرد. اسکن افقی قاب سپس با عبور فیلم از پرتو CRT انجام می شود. هنگامی که این پرتو فوتون از قاب فیلم عبور می کند، با مجموعه ای از آینه های دو رنگ مواجه می شود که تصویر را به اجزای اصلی قرمز، سبز و آبی تفکیک می کند. از آنجا، هر پرتو منفرد بر روی یک لوله فتو ضربی (PMT) منعکس میشود، جایی که فوتونها به یک سیگنال الکترونیکی تبدیل میشوند تا روی نوار ضبط شوند.
در یک دستگاه شارژ جفتی (CCD)، یک نور سفید از طریق تصویر فیلم در معرض دید به یک منشور تابیده می شود که تصویر را به سه رنگ اصلی قرمز، سبز و آبی تفکیک می کند. سپس هر پرتوی از نور رنگی در یک CCD متفاوت، یکی برای هر رنگ، پخش میشود. CCD نور را به یک سیگنال الکترونیکی تبدیل میکند و ماژول الکترونیک تلهسین، این نور را به سیگنال ویدیویی تبدیل میکند که سپس میتواند رنگبندی شود.
صحیح اولیه رنگ در سیستمهای تلهسینی (Rank Cintel MkIII CRT) با تغییر ولتاژ بهره اولیه در هر یک از سه لوله فتومولتیپلایر برای تغییر خروجی قرمز، سبز و آبی انجام می شود. پیشرفتهای بیشتر، بسیاری از تجهیزات پردازش رنگ را از آنالوگ به دیجیتال تبدیل کرد و سپس، با نسل بعدی تلهسین، Ursa، فرآیند رنگآمیزی در فضای رنگی 4:2:2 کاملاً دیجیتالی شد. Ursa Gold درجه بندی رنگ را در فضای رنگی کامل 4:4:4 به ارمغان آورد.
سیستم های کنترل تصحیح رنگ با (Rank Cintel TOPSY یا سیستم برنامه نویسی عملیات مخابراتی) در [1] سال 1978 آغاز شد. در سال 1984، داوینچی سیستم اولین تصحیح کننده رنگ خود را معرفی کرد، یک رابط کنترل شده توسط کامپیوتر که ولتاژ رنگ را در سیستم های Rank Cintel MkIII دستکاری می کرد. از آن زمان، فن آوری بهبود یافته است تا قدرت فوق العاده ای به رنگ نویس دیجیتال بدهد. امروزه شرکت های زیادی وجود دارند که رابط های کنترل تصحیح رنگ را تولید می کنند، از جمله سیستم های داوینچی ، پاندورا اینترنشنال ، پوگل و غیره .
برخی از تلهسینها هنوز تا سال 2018 فعال بودند.
تصحیح / تقویت رنگ
برخی از کارکردهای اصلی تصحیح رنگ (درجه بندی رنگ دیجیتال) عبارتند از:
- بازتولید دقیق آنچه فیلمبرداری شده است
- بهبود پلان های دارای نقص فیلم (به عنوان مثال، خطاهای فیلم، تعادل رنگ سفید، شرایط نوری متفاوت)
- ایجاد شرایط محیطی مورد نظر (تاریخ، نور، محیط اطراف)
- بهبود پلان اصلی برای ارسال به جلوه های بصری
- ایجاد یک «لوک رنگی»
- تقویت و یا تغییر حال و هوای یک صحنه - معادل تصویری موسیقی یک فیلم که حال و هوای صحنه را تقویت می کند
توجه داشته باشید که برخی از این عملکردها باید نسبت به سایرین اولویت بندی شوند. برای مثال، اصلاح رنگ ممکن است انجام شود تا اطمینان حاصل شود که رنگ پلان های فیلمبرداری با صحنه اصلی مطابقت دارند، در حالی که در موارد دیگر، هدف ممکن است صرفا ایجاد لوک رنگی جدید باشد. اصلاح رنگ یکی از سخت ترین قسمت های ویرایش فیلم است. چیزی که باید یک اقدام ساده در زمان فیلمبرداری می توان آن را اصلاح کرد، به دلیل حضور افراد نه چندان ماهر در صحنه فیلمبرداری، به ساعتها و ساعتها زمان در پست پروداکشن تبدیل میشود.
به طور سنتی، اصلاح رنگ در جهت اهداف عملی انجام می شد. به عنوان مثال، در فیلم ماریان از اصلاح رنگ استفاده شد تا صحنه های فیلمبرداری شده در روز به شب تبدیل شود. درجه بندی رنگ ثانویه در ابتدا برای ایجاد تداوم رنگ استفاده می شد. با این حال، روند امروز به طور فزاینده ای به سمت اهداف خلاقانه ای مانند بهبود زیبایی شناسی یک تصویر، ایجاد ظاهری سبک و تنظیم حال و هوای یک صحنه از طریق رنگ در حال حرکت است. با توجه به این روند، برخی از رنگ شناسان عبارت "افزایش رنگ" را به "تصحیح رنگ" پیشنهاد می کنند.
درجه بندی رنگ های اولیه و ثانویه
درجه بندی رنگ اولیه با کنترل منحنی های چگالی رنگ در کانال های رنگی قرمز، سبز، آبی در سراسر فریم است که بر کل تصویر تأثیر می گذارد. درجه بندی ثانویه می تواند طیفی از مقادیر رنگ، اشباع و روشنایی را ایزوله کند تا تغییراتی در رنگ، اشباع و درخشندگی را فقط در آن محدوده ایجاد کند و امکان درجه بندی رنگ های ثانویه را فراهم کند، در حالی که تأثیر حداقلی یا معمولاً بدون تأثیر بر دیگر طیف های رنگی را دارد. با استفاده از درجه بندی دیجیتال ، اشیاء و محدوده های رنگی در یک صحنه را می توان با دقت ایزوله و تنظیم کرد. تنظیمات رنگ میتوانند تغییرکنند و پردازشهای بصری به حدی برسند که با لابراتوار و فیلم های نگاتیو امکانپذیر نیست. با این پیشرفتها، فرآیند اصلاح رنگ به طور فزایندهای شبیه به تکنیکهای رنگآمیزی دیجیتالی شده است و عصر جدیدی از سینمای دیجیتال را آغاز میکند.
ماسک، مت ها، آلفاها
تکامل ابزارهای اصلاح رنگ دیجیتال تا جایی پیش رفته است که کالریست میتواند از اشکال هندسی (مانند مت ها یا ماسک در نرمافزارهای عکس مانند Adobe Photoshop ) برای جداسازی تنظیمات رنگ در مناطق خاص یک تصویر استفاده کند. این ابزارها میتوانند یک دیوار را در پسزمینه برجسته کنند و فقط آن دیوار را رنگ کنند و بقیه کادر را به حال خود رها کنند، یا همه چیز را به جز آن دیوار رنگ کنند. ابزارهای درجه بندی رنگ بعدی (معمولاً مبتنی بر نرم افزار) این توانایی را دارند که از اشکال مبتنی بر spline برای کنترل بیشتر بر جداسازی تنظیمات رنگ استفاده کنند. از انتخاب کننده های رنگی مبتنی بر آلفا نیز برای جداسازی مناطق جهت تنظیم استفاده می شود.
در داخل و خارج از ایزولههای مبتنی بر ناحیه، فیلتر دیجیتال میتواند برای نرم کردن، واضع کردن (شارپ کردن) یا مشابه سازی اثرات فیلترهای عکاسی شیشهای سنتی اعمال شود.
ردیابی حرکت
هنگام تلاش برای انتخاب یک قسمت تصویر جهت تنظیم رنگ بر روی یک سوژه متحرک، کالریست یک ماسک را برای دنبال کردن سوژه حرکت میدهد. در سادهترین شکل، نرمافزار ردیابی حرکت، این فرآیند زمانبر را با استفاده از الگوریتمها برای ارزیابی حرکت گروهی از پیکسلها، خودکار میکند. این تکنیکها عموماً از تکنیک مچ موینگ که در جلوههای بصری و کامپوزیت استفاده میشوند، وارد اصلاح رنگ شدهاند.
دیجیتال اینترمدیات
دیجیتال اینترمدیات (Digital Intermediate) یا به اختصار DI، فرایندی است که در صنعت فیلمسازی برای ویرایش، رنگآمیزی و تنظیم نهایی تصاویر فیلم استفاده میشود. در این فرایند، نگاتیو با استفاده از دستگاههای دیجیتالی به فرمت دیجیتال تبدیل میشود و سپس تغییرات و تنظیمات لازم بر روی آن اعمال میشود.
در دیجیتال اینترمدیات، تصاویر فیلم با استفاده از نرمافزارهای ویرایش و رنگآمیزی حرفهای مانند Avid Media Composer، Adobe Premiere Pro، SCRATCH و DaVinci Resolve پردازش می شوند.این نرمافزارها امکاناتی را برای تغییر رنگها، تنظیمات نورپردازی، افکتهای ویژه و دیگر تغییرات بر روی تصاویر فیلم فراهم میکنند.
بعد از انجام تغییرات و تنظیمات مورد نیاز، فیلم به صورت دیجیتالی ذخیره میشود و میتواند برای پخش در سینماها، تلویزیون یا رسانههای دیجیتال استفاده شود. دیجیتال اینترمدیات به کارگردانان و تدوینگران امکان میدهد تا با دقت بیشتریر روی جزئیات تصاویر فیلم کار کنند و نتیجه نهایی را به دست آورند که با کیفیت و قابلیت ارائه بهتری برخوردار است. به این عمل در سینمای ایران که قبلا بصورت نگاتیو فیلمبرداری می شد عمل کپی کشیدن گفته می شد.
تکامل دستگاه تله سین در اسکن فیلم به کپی دیجیتال اسکن شده از یک نگاتیو فیلم اجازه داد تا وضوح کافی برای انتقال مجدد به فیلم را داشته باشد. در اوایل دهه 1990، کداک Cineon Film System را برای ضبط، دستکاری در فیلم توسعه داد و آن ها آن را "دیجیتال اینترمدیات" نامیدند. اولین واسطه کاملآ دیجیتال از هر جهت، نسخه بازسازی (رستوریشن) سینه سایت از " سفید برفی و هفت کوتوله " در سال 1993 بود. (پیش از این، در سال 1990، برای Rescuers Down Under ، سیستم CAPS دیزنی برای اسکن آثار هنری، رنگ آمیزی و کامپوزیت و سپس ضبط دوباره آن روی فیلم استفاده می شد، اما این نیز با یک فرآیند توسعه لابراتوار سنتی در طول زمان در هم آمیخته شد)
در اواخر دهه 1990، فیلمهای Pleasantville و O Brother, Where Are You؟ فن آوری را تا حدی پیش برد که ایجاد یک دیجیتال اینترمدیات عملی بود که قابلیت های اصلاح رنگ دیجیتال تله سین را تا حد زیادی به دنیای سنتی فیلم های بلند گسترش داد. از سال 2010، تقریباً تمام فیلمهای داستانی فرآیند DI را طی کردهاند، در حالی که دستکاری از طریق پردازش فتوشیمیایی و ظهور نگاتیو به ندرت یا در بازسازی فیلمهای قدیمی آرشیوی استفاده میشود.
در هالیوود، ای برادر، کجایی؟ اولین فیلمی بود که به صورت کاملا دیجیتالی اصلاح رنگ شد. نگاتیو با یک Spirit DataCine با وضوح 2K اسکن شد، سپس رنگ ها به صورت دیجیتالی با استفاده از یک تصحیح کننده رنگ Pandora MegaDef روی Virtual DataCine تنظیم شدند. این فرآیند چندین هفته طول کشید و نسخه اصلی دیجیتالی به دست آمده دوباره با یک ضبط کننده لیزری کداک برای ایجاد یک نگاتیو اصلی چاپ شد.
در پردازش تصویر متحرک مدرن معمولاً از دوربینهای دیجیتال و پروژکتورهای دیجیتال استفاده میکند. از دستگاه های کالیبره شده معمولاً برای حفظ راکورد (پیوستگی تصویر) رنگ و نور استفاده می شود.
سیستم های مبتنی بر سخت افزار در مقابل سیستم های مبتنی بر نرم افزار
در استفاده اولیه، سیستمهای مبتنی بر سختافزار (da Vinci 2K، Pandora International MegaDEF، و غیره) از لحاظ تاریخی عملکرد بهتری را ارائه میدهند اما مجموعهای از کمتری از ویژگیهای سیستمهای مبتنی بر نرمافزار را ارائه میدهند. نمایش ریل تایم آنها برای وضوح و عمق بیت بهینه شده است، برخلاف پلتفرم های نرم افزاری که از سخت افزار استاندارد صنعت رایانه استفاده می کنند که اغلب سرعت را با تغییر رزولوشن بهینه می کنند، به عنوان مثال Apple's Color (قبلاً Silicon Color Final Touch)، ASSIMILATE SCRATCH ، Adobe SpeedGrade و SGO Mistika . در حالی که سیستمهای مبتنی بر سختافزار همیشه عملکرد بلادرنگ را ارائه میدهند، برخی از سیستمهای مبتنی بر نرمافزار باید با افزایش پیچیدگی درجهبندی رنگ، پیشرندر شوند. از سوی دیگر، سیستمهای مبتنی بر نرمافزار ویژگیهای بیشتری مانند ماسکهای مبتنی بر spline و ردیابی حرکت پیشرفته دارند.
مرز بین سخت افزار و نرم افزار دیگر مانند بسیاری از اصلاح کننده های رنگ مبتنی بر نرم افزار وجود ندارد (مثلاً Pablo ، Mistika ، SCRATCH ، Autodesk Luster ، Nucoda Film Master و FilmLight's Baselight) از ورک استیشن های چند پردازنده و یک GPU (واحد پردازش گرافیکی) به عنوان ابزاری برای شتاب سخت افزاری استفاده می کنند. همچنین، برخی از سیستمهای مبتنی بر نرمافزار جدیدتر از چندین پردازنده گرافیکی موازی در یک سیستم کامپیوتری استفاده میکنند تا عملکرد را در وضوحهای بسیار بالای مورد نیاز برای اصلاح رنگ فیلمهای بلند بهبود بخشند. به عنوان مثال Blackmagic Design 's DaVinci Resolve . برخی از نرمافزارهای درجهبندی رنگ مانند Synthetic Aperture's Color Finesse صرفاً بهعنوان نرمافزار اجرا میشوند و حتی بر روی سیستمهای رایانهای پایینرده اجرا میشوند. سیستم RAID پرسرعت بخش مهمی از فرآیند برای همه سیستم ها هستند.
سخت افزار
سیستم های سخت افزاری به دلیل قیمت و عملکرد سیستم های نرم افزاری دیگر رایج نیستند. پانل های کنترل در یک مجموعه رنگی قرار می گیرند تا کالریست بتواند از راه دور با تله سین کار کند.
- اکثر تلهسینها توسط یک تصحیحکننده رنگ سیستم داوینچی 2k یا 2k Plus کنترل میشدند.
- سایر سیستمهای سختافزاری توسط Pandora Int.'s Pogle کنترل میشوند، اغلب با سیستم درجهبندی رنگ MegaDEF، Pixi یا Revolution.
- برای برخی از سیستمهای ریل تایم که در تدوین «خطی» استفاده میشوند، سیستمهای اصلاح رنگ به کنترلکننده تدوین نیاز داشتند. کنترلکننده تدوین، تلهسین و VTR (ها) یا سایر دستگاههای ضبط/پخش را کنترل میکند تا از تدوین دقیق فریم فیلم اطمینان حاصل کند. تعدادی سیستم وجود دارد که می توان از آنها برای کنترل ویرایش استفاده کرد. برخی از محصولات درجه بندی رنگ مانند Pandora Int.'s Pogle دارای یک کنترلر تدوین داخلی هستند. در غیر این صورت، از یک دستگاه جداگانه مانند کنترلر ویرایش TLC Da Vinci Systems استفاده می شود.
- سیستمهای قدیمیتر عبارتند از: رنسانس، آنالوگ کلاسیک، سیستمهای داوینچی : The Whiz (1982) و 888. سیستم ارتباطات شرکتی 60XL (1982-1989) و Copernicus-Sunburst. Bosch Fernseh 's FRP-60 (1983–1989); دوبنر (1978-1985؟ سیستم های سینتل TOPSY (1978)، آمیگو (1983) و ARCAS (1992). همه این سیستمهای قدیمی فقط با سیگنالهای ویدئویی با کیفیت استاندارد 525 و 625 کار میکنند و امروزه تقریباً منسوخ شدهاند
نارنجی و سبز
در دهه 2000، با افزایش فناوری دیجیتال، درجه بندی رنگ در فیلم های هالیوودی رایج تر شد. از سال 2010، بسیاری از فیلمها، مانند ماشین زمان وان آب داغ و مرد آهنی 2 ، شروع به استفاده از رنگهای مکمل نارنجی و آبی کردند.
- کلیک ها: 1221